‏نمایش پست‌ها با برچسب بتی بودم نه چندان مغرور . . . یادت باشد تنها ماندم. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بتی بودم نه چندان مغرور . . . یادت باشد تنها ماندم. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

بت


بت

به پروردگار گفتم دوستم داشته باش . با عصبانیت فریاد زد ساکت شو . ساکت شدم و تا لحظه مرگ هیچ بر زبان نیاوردم . خداوند محو تماشای بت تنها و طرد شده ای بود که سالهای دور با دستان خود ساخته بود . من مردم و خدا بر گونه های بت سر به زیرش بوسه می زد .
زنده باد مخالف من